محل تبلیغات شما
داشتم به این فکر میکردم که دستاوردای این سالی که گذشت چی بود؟ هم برای خودم هم خانواده. به یه سری چیزا که هدفم بود و تلاش کردم برای به دست آوردنش بهش رسیدم. ولی به چیزای دیگه که هیچ تلاشی نکردم واسشون نرسیدم. چون هنوز برای خودمم روشن نیست مفهوم زندگی مشترک. خانوادش. خواسته هاش از من. برآورده کردن خواسته های من. به تنها و مستقل بودن عادت کروم و نگرانم که نتونم هیچ کسو بعنوان یار، شریک یا همسفر بپذیرم. میخوام به اطرافیانم بگم دیگه کسی رو معرفی نکنن. چون واقعا تا با خودم کنار نیام و ندونم دنبال چی هستم ازدواج بی معنیه از نظرم و فقط یه طناب ضخیمه که تو رو از خانوادت، آزادیهات، علاقمندیهات و تمام چیزای خوب دیگه دور میکنه. زمانای خیلی دور که زود عاشق میشدم به هیچی فکر نمیکردم جز وصال یار. ولی الان یار کیلو چنده شریک چیه خودمو عشقه. خدایا تو که همیشه خودت راه درست رو بهم نشون دادی این بارم کمکم کن با سردرگمی های درونیم کنار بیام. این از اولین هدفی که نافرجام باقی موند امسال.

هدف بعدیم تغییر شغلم بود که خیلی براش زحمت کشیدم و خون دل خوردم و به لطف خدا هم دقیقا به همون نقطه ای رسیدم که هدفم بود. تیچر رسمی ۳۰م!ا شدن با بیمه. جای زیادی رفتم حرف زیاد شنیدم ناامید زیاد شدم ولی هر بار یاعلی گفتم و دوباره بلند شدم. مدرک TTC گرفتم. الانم که به لطف خدا ژپتو شده سوپروایزر ۳۰م!ا و یه جورایی اموزشگاه واسه خودمون شده. خدایا تو تمام مراحل کنارم بودی و سر راهم نشونه گذاشتی تا تصمیمی بگیرم یا کاری رو کنم که بهترینم بوده. آدم وقتی یه جای جدید میره واسه کار تا وقتی ذوق و اشتیاق داره کار بلد نیست وقتیم که کارو یاد گرفت دیگه اشتیاق کار کردن نداره. بی نظم تر و بی قانون تر و هرج و مرج تر و خر تو الاغ تر و بی سیستم تر از بادک جایی به کل عمرم ندیدم. از فردا فقط شیفت عصر میام تا آخر اسفند. از فروردین کلا میرم ۳۰می!ا. به امید اینکه عصرامم از اسارت این جای بیخود در بیام.

هدف بعدیم خرید خونم بود که شکر خدا با کلی دویدن و وام و برو و بیا درست شد. چقد با بابا رفتیم اندیشه و من با استرس رفتم بادک که الهی باد بیفته تو پیکره اش. چقد تو صف موندیم تا مسدر ملک پور کارمونو راه بندازه.

نتونستم مث قبل به پوستم یا ورزشم خوب رسیدگی کنم ولی باز میکرودرم و بتاکس رو رفتم انجام دادم.

امسال سال پرباری بود. علاوه بر اتفاقای بالا اومدن آدرین، خریدن باغچه، کار امید و گرفتن دفتر، ماشین مامی، کار شیما که اونم خیلی اذیت شد، هم اتفاق افتاد

 

پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۹۸

دوشنبه ۱۲ فروردین ۹۸

دوشنبه ۵ فروردین ۹۸

تو ,رو ,کار ,تر ,یه ,هم ,تر و ,که هدفم ,هدفم بود ,خدایا تو ,هدف بعدیم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سردار دلها