محل تبلیغات شما
این چند روز تعطیلی فرصت خوبی بود برام تا حسابی فکر کنم و خودمو تحلیل کنم و به یه سری نتایج برسم.
مثلا اینکه چرا با اینکه حیطه شغلیمو کامل عوض کردم و دیگه اون آدما رو نمیبینم باز تو کار حالم بده و تو ارتباط با آدما گیج و منگم. باز هر درخواستی که دارم سکوت می کنم و انتظار دارم خودشون بفهمند. چرا فکر میکنم آدمای دیگه علم غیب دارند و حال درونی منو میفهمن. سکوت سر حقوق، سکوت سر بیمه، سکوت سر انتقالی به گلستان، سکوت سر ابهام سوپروایزر شدن، سکوت سر مرخصی گرفتن. چرا واقعا؟ میبینی پس خودت یه جای کارت مشکل داره نه شغلت، نه آدمای دیگه و نه محل کارت. کار به اون خوبی رو از دست دادم و حالا دارم چوب غفلت خودمو میخورم. افسوس که برای فهمیدنش چه چیز گرانبهایی رو از دست دادم.

"عادت هایی که حالتو خوب میکنند" تیتر یه پیامی بود تو یه کانال روانشناسی تلگرام که خیلی فکرمو مشغول کرد. تقریبا زندگیم شده فقط بخور و بخواب و برو سرکار. نه ورزشی نه تفریحی نه هنری نه آموزشی. به شدت از خودم غافل شدم و هر لحظه از پوچی و بی انگیزگی به فکر نیست شدن یا نیست کردن خودم میفتم. وقتی لیست چیزایی که حالمو خوب میکرد تهیه کردم شد ۲۶ تا و حس کردم که اونقد زیادن شاید نتونم و قطعا نمیتونم حتی همشونو تو یه هفته انجام بدم. بگذریم ازینکه خوابالوام و تمام عشق و زندگیم فقط شده خواب انجام دادن تمام اونا وقت و انرژی زیادی میخواد. و در نهایت به این نتیجه رسیدم که خیلی تنبلم. خیلی. گاهی خودم از خودم خجل میشم بخاطر این همه بی تفاوتی و بی انگیزگی. بخاطر این همه خواب. چی حالتو خوب میکنه استعدادت چیه و به کجا میخوای برسی، هدفت چیه و اصلا چته!!
بیشتر مواقع غمگینم و تو فکر گذشته ام. نوروزه و من هیچ حس شعف نمیکنم. چرا؟ مگر نه اینکه این حال خوب توعه که روزتو میسازه. پس خوب باش یا حداقل تلاشتو واسه انجام تمام اون چیزایی که حالتو خوب میکنه بکن تا احساس سربار اضافی بودن نکنی. تا حس نکنی زندگی یه بطالت سنگینه که سر و تهش معلوم نیست. فقط از صبح تا شب سرک کشیدن تو پیج اینستا و حسرت زندگی رنگارنگ یه سریا یا بهتر بگم همه رو خوردن. عکس از سفره های رنگی، مهمونیای لاکچری و اتاق خواب و آشپزخونه و شوهر و بچه هاشون. عکس از ناخنا و موهای رنگ کرده و لباسای مارکشون. و من هر روز کرخت تر و بی حوصله تر و دیپرس تر. هیچ کدوم داشته هامو نمی بینمو و زل زدم به همون تک و توک نداشته هام. خانوادم، مادر و پدرم که خون به جگرشون کردم از ندونم کاریا و خودخواهیام، تن سلامت که هیچ وقت قدرشو ندونستم، یه اتاق دنج و یه کاشانه امن، همینا خودش یه گنجه. همینا ینی آرامش. وقتی کسی منتظرته تا برگردی خونه. وقتی نگرانت میشن، وقتی برای خوشبختیت دعا میکنن اینا کم چیزیه عایا؟ پس چه مرگته دختر؟؟؟!!!!

پنجشنبه ۵ اردیبهشت ۹۸

دوشنبه ۱۲ فروردین ۹۸

دوشنبه ۵ فروردین ۹۸

یه ,سر ,تو ,سکوت ,رو ,بی ,سکوت سر ,کنم و ,و بی ,حالتو خوب ,که حالتو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها